نوشته های کوتاه یک پیانیست غیر حرفه ای

قصه شب…


 

مرد موقع برگشتن به اتاق خواب گفت: «مواظب باش عزیزم، اسلحه پر است.»
زن که به پشتی تخت تکیه داده بود گفت: «این را برای زنت گرفته ای؟ »
«نه، خیلی خطرناک است، می خواهم یک حرفه ای استخدام کنم.»
«من چطورم؟ »
مرد پوزخندی زد: «بامزه است، اما کدام احمقی برای آدم کشتن یک زن استخدام می کند؟ »
زن لب هایش را مرطوب کرد، لوله اسلحه را به طرف مرد گرفت:
«زن تو.»

==============Jeffrey Whitmore==============

پی نوشت: نسلــِ حوّا اصولا نسلــِ خطرناکـــ ی ست، با احتیاط برانید…
پی نوشت: داشتم فکر می کردم این داستانک خوراک فیلم  کوتاه یک دقیقه ایه…

45 پاسخ

  1. wooow!!

    خوشمان امد شدید…عموما آدمها به احمق بودن خود واقف نیستند !

    پ.ن.حتی کمربندها را هم ببندید و به علائم راهنمایی توجه کنید…

    پ.ن. آره واقعا …خب خودت دست به کار شو…

    16 مارس 2010 در 7:48 ق.ظ.

  2. آخ …
    با دیدن این تصویرچقدر هوس کشتن کردم………………..

    16 مارس 2010 در 7:50 ق.ظ.

  3. اووووااااا من یه بار نظر نوشتم الان نیست که !!!
    دوباره میگم …

    ~~~~~~~~~~~~~~~~~~
    عموما آدمها به احمق بودن خودشان واقف نیستند ….

    پ.ن.حتی کمربندها را ببندید و به علائم راهنمایی توجه کنید ..

    پ.ن. فکرخوبیه…خودت دست به کار شو …

    16 مارس 2010 در 7:51 ق.ظ.

  4. زن تابید
    ریتم هایی است
    که مرد بدان باز می گردد
    برای دل آسودگی و رهایی
    همیشه فرصت برخواستن هست
    برای مرد تا وقتی که زن هست…………….

    16 مارس 2010 در 7:57 ق.ظ.

  5. نسلــِ حوّا اصولا نسلــِ خطرناکـــ ی ست، با احتیاط برانید…

    خیلی خوبه که نسل آدم این طوری حساب ببره
    من هم خیلی خوشم اومد ازاین پست…

    16 مارس 2010 در 9:57 ق.ظ.

  6. از اون صحنه هاست که فقط باید با دقت نیگا کرد.چقدر حیف که مرده لحظه اخر لبخند نزنه!چقدر چقدر حیف!

    16 مارس 2010 در 10:37 ق.ظ.

  7. مهدی

    درك داري ولي نمي فهمي…

    16 مارس 2010 در 10:39 ق.ظ.

  8. خانم باربارا والترز كه از مجريان بسيار سرشناس تلويزيون هاي معتبر آمريكاست سالها پيش از شروع مبارزات آزادي طلبانه افغانستان داستاني مربوط به نقشهاي جنسيتي در كابل تهيه كرد. در سفري كه به افغانستان داشت متوجه شده بود كه زنان همواره و بطور سنتي 5 قدم عقب تر از همسرانشان راه مي روند.
    خانم والترز اخيرا نيز سفري به كابل داشت ملاحظه كرد كه هنوز هم زنان پشت سر همسران خود قدم بر مي دارند و علي رغم كنار زدن رژيم طالبان، زنان شادمانه سنت قديمي را پاس مي دارند.
    خانم والترز به يكي از اين زنان نزديك شده و مي پرسد: چرا شما زنان اينقدر خوشحاليد از اينكه سنت ديرين را كه زماني براي از ميان برداشتنش تلاش مي كرديد همچنان ادامه مي دهيد؟
    اين زن مستقيم به چشمان خانم والترز خيره شده و مي گويد: بخاطر مين هاي زميني
    نتيجه اخلاقي اين داستان: مهم نيست كه به چه زباني حرف بزنيد و يا به كجا برويد پشت سر هر مردي يك زن باهوش قرار دارد.

    16 مارس 2010 در 11:09 ق.ظ.

  9. صفت مناسب برای نسل حوا ناشناخته بودنشان هست .

    16 مارس 2010 در 3:22 ب.ظ.

  10. مهم اینه که من لذت بردم حالا هر کی می خواد کشته بشه به من ربطی نداره
    ما هم کمی مینیمالیست شدیم سامان جان

    16 مارس 2010 در 4:09 ب.ظ.

  11. هیچ وقت زنها رو دست کم نگیرید.

    16 مارس 2010 در 7:09 ب.ظ.

  12. نسل آدم هم البته همین طور !

    16 مارس 2010 در 7:50 ب.ظ.

  13. خوراك فيلم كوتاه 1 دقيقه اي به كارگرداني يك زن فمينيست! D:

    16 مارس 2010 در 8:07 ب.ظ.

  14. کلا تو دنیا دو جور آدم وجود داره ، آدم‌هایی که اسلحه دستشونه و آدم‌هایی که بیل میزنن!

    «خوب، بد، زشت»

    16 مارس 2010 در 10:11 ب.ظ.

  15. سلام.کدوم عکس؟ لینکشو بده!

    17 مارس 2010 در 3:57 ق.ظ.

  16. باید روت یه سرمایه گذاری بشه فیلمنامه بنویسی … خیلی جالبه اخرش ادم کلی متعجب میشه

    17 مارس 2010 در 7:15 ق.ظ.

  17. پ.ن.یعنی تویه یه دیقه تمام این حرکات و جملات رخ بده؟؟؟؟

    یکم کم نیس؟!

    نمیشه یکم وخت بزارین برای از حالت بـُهت در اومدن مَرده؟

    پ.ن.من دختری از نسل حـوّا هستم و به آن می بالم(آیکون همون صورتک بدجنس یاهو)

    آهسته برانید و همیشه برانید :دی

    17 مارس 2010 در 8:39 ق.ظ.

  18. آرزوهایم …
    بلاخره آپیدم …
    عیدتم پیشاپیش مبارک آقای سامان ….

    17 مارس 2010 در 9:31 ق.ظ.

  19. اسم کتابش داستان های 55کلمه ای است یا بیشتر ؟

    17 مارس 2010 در 1:58 ب.ظ.

  20. dusesh dashtam!manam in karo kardam!ama ba shamshir Samurayi

    17 مارس 2010 در 2:21 ب.ظ.

  21. بسیار عالی‌ 🙂

    17 مارس 2010 در 7:15 ب.ظ.

  22. در این که زنان باهوش تر از مردان هستند که شکی نیست،لذا داستانکی برایت نقل می کنم تا اطمینان بیشتری برایت حاصل شود:
    مردی باهمسرش در خانه تماس گرفت و گفت:»عزیزم ازمن خواسته شده که با رئیس و چند تا از دوستانش برای ماهیگیری به کانادابرویم»
    ما به مدت یک هفته آنجا خواهیم بود.این فرصت خوبی است تا ارتقائ شغلی که منتظرش بودم بگیرم بنابراین لطفا لباس های کافی برای یک هفته برایم بردار و وسایل ماهیگیری مرا هم آماده کن
    ما از اداره حرکت خواهیم کرد و من سر راه وسایلم را از خانه برخواهم داشت ، راستی اون لباس های راحتی ابریشمی آبی رنگم را هم بردار

    زن با خودش فکر کرد که این مساله یک کمی غیرطبیعی است اما بخاطر این که نشان دهد همسر خوبی است دقیقا کارهایی را که همسرش خواسته بود انجام داد..
    هفته بعد مرد به خانه آمد ، یک کمی خسته به نظر می رسید اما ظاهرش خوب ومرتب بود.
    همسرش به او خوش آمد گفت و از او پرسید که آیا او ماهی گرفته است یا نه؟

    مرد گفت :»بله تعداد زیادی ماهی قزل آلا،چند تایی ماهی فلس آبی و چند تا هم اره ماهی گرفتیم . اما چرا اون لباس راحتی هایی که گفته بودم برایم نگذاشتی؟»
    جواب زن خیلی جالب بود…
    زن جواب داد: لباس های راحتی رو توی جعبه وسایل ماهیگیریت گذاشته بودم…

    18 مارس 2010 در 7:06 ق.ظ.

  23. ویک فنجان قهوه با طعم خوش زن بودن …
    ممنون موسیو …

    18 مارس 2010 در 7:08 ق.ظ.

  24. بترسید از ما…ترسیدی؟!:D

    18 مارس 2010 در 8:30 ق.ظ.

  25. «دودمان ِ اسفند به باد رفته است»
    آغاز بر تو مبارك باشد مبارك [گل]

    18 مارس 2010 در 10:34 ق.ظ.

  26. زن بودن برای من بهترین هدیه است..

    18 مارس 2010 در 12:52 ب.ظ.

  27. سلام سامان ، ممنون از شعر زیبایی که در وبم نوشتی …
    داستانها و مینیمالهات مثل همیشه زیبا و دلچسبن …
    موفق باشی ،
    البته نسل حوا هم مثل نسل آدم می تونن گاهی حس خوناشامی داشته باشن ! نمی تونن ؟!!

    18 مارس 2010 در 1:30 ب.ظ.

  28. خیلی قوی بود. از اون مینی مال ها نبود که به آدم فخر می فروشه و به شعورش توهین می کنه. از اون داستانک هاست که می ارزه آدم حفظش کنه و باهاش محفل گرم کنه. دمت گرم.
    بهارت هم پیشاپیش مبارک.

    18 مارس 2010 در 1:39 ب.ظ.

  29. اخطار خوبی بود برادر!

    18 مارس 2010 در 1:59 ب.ظ.

  30. موافقم فیلم بشه
    به شرطی که موهای زن خرمایی تیره بلند و لخت باشه

    18 مارس 2010 در 6:57 ب.ظ.

  31. درود!

    این جور که تو می گی سامان عزیز….اصلن شاید بهتر باشه بزنیم کنار و اصلن نرانیم…… دوستان راهنما یادتون نره….
    D:

    18 مارس 2010 در 11:13 ب.ظ.

  32. من که طالع بينی نمی دانم
    اما اميدوارم تمام حيوانات
    دست به دست هم دهند
    تا تقدير امسالت…
    بهتر از هميشه شود!!!
    «ميلاد تهرانی»

    شما را به خواندن آخرین پست وبلاگ گیلاس آبی در سال 88 دعوت می کنم.

    18 مارس 2010 در 11:38 ب.ظ.

  33. واقعا هم نسل حوا…..
    پتانسیل یه فیلم کوتاه رو داره حتما ولی نه در ایران!

    19 مارس 2010 در 8:57 ق.ظ.

  34. عزیزم من وبلاگم فیلتر شده اگه ممکنه آدرس وبلاگ رو به این آدرس تغییر بده ممنون از لطفت

    19 مارس 2010 در 12:24 ب.ظ.

  35. بهار آمد میان کوچه ی ما
    و دستش را برای من تکان داد
    سوار یک دوچرخه بود و از دور
    به من خورجین سبزش را نشان داد
    کت و شلوار سبزش گل گلی بود
    به روی آستینش شاپرک داشت
    رکابش چون پرستو دور می زد
    به جای زنگ، چرخش قاصدک داشت
    کلاهش صورتی بود و نگاهش
    مرا یاد کبوترهایم انداخت
    کمی خندید و از خورجین، گلی را
    در آورد و به پیش پایم انداخت
    گلم را از زمین برداشتم زود
    به دنبالش سرکوچه دویدم
    بهارم را ولیکن در خیابان
    میان آن همه ماشین ندیدم …

    سال نو پیشاپیش مبارک دوست هنرمندم…

    19 مارس 2010 در 12:50 ب.ظ.

  36. مرد، تو همه ی نوشته هات خوراِکِ فیلم کوتاهنن. باور کن!
    عیدتم مبارک راستی

    19 مارس 2010 در 8:22 ب.ظ.

  37. سلام من اکثر اوقات جزو خوانندگان خاموشتم!!! و از اکثر مطالبت لذت میبرم .
    نمیدونم سال نو حتما همه چیز باید خوب بشه یا نه ولی سال نو مبارک.امیدوارم زود بازم برگردی و بنویسی

    21 مارس 2010 در 8:40 ق.ظ.

  38. اينجا بحث بحث خطرناكـ «تر» است!

    اما خوب اومدی رفيق!

    22 مارس 2010 در 3:13 ب.ظ.

  39. جفری ویتمور….

    26 مارس 2010 در 12:29 ب.ظ.

  40. 48

    خیلی زیبا بود … سپاس!

    27 مارس 2010 در 10:07 ق.ظ.

  41. i like
    it
    so

    27 مارس 2010 در 11:21 ب.ظ.

  42. زیبا بود یاد اینه شکسته صادق هدایت افتادم البته یکم نه زیاد.

    9 آوریل 2010 در 11:38 ق.ظ.

  43. زن ها مهم ترین اختراع آفرینش/برای فراموش کردن دغدغه های ما هستند/این را هر مردی روزی در تنهایی/کشف خواهد کرد

    11 آوریل 2010 در 12:43 ب.ظ.

  44. سلام. مرسی از راهنماییتون . اون مطلبی را که می خواستم بزارم واسه دانلود گذاشتم .دوست داشتین خوشحال می شم بخونید .

    23 آوریل 2010 در 8:27 ق.ظ.

  45. ای بابا D:

    17 ژوئیه 2010 در 12:48 ب.ظ.

برای نیگن پاسخی بگذارید لغو پاسخ